2ماه رفته بودم ایران.خیلی بهم خوش گذشت- سفر خوبی بود.با مامان و خاله ام رفتیم شیراز و این
هم عکسی از تخت جمشید سرزمین مادریم...
این روزا خیلی بهم سخت می گذره...
من و مامان رفته بودیم خونه مامان بزرگ...هر روز با خاله ها و دایی ها و بابابزرگم کیف می کردم..
خیلی چیزا یاد گرفتم- رقص های جدید - تکه کلام های جدید- بی بی سلام- 4 برگ - و . . .
از همه بیشتر فارسی را خوب یادگرفتم.اما هنوز فلسفه تنهایی و جدا بودن از کسایی که دوستشون دارم برام
نامفهومه . . .
نفرین به جدایی